ماه من غصه چرا؟
آسمان رابنگر
که هنوزبعدصدهاشب وروز
مثل آن روزنخست گرم وآبی
وپرازمهربه مامی خندد
یا زمینی که دلش ازسردی شب های خزان نشکست ونگریست!
بلکه ازعاطفه ها لبریزشد ونفسی ازسرامیدکشید
ودرآنجا بهاردشتی ازیاس سفید
زیرپاهای ماریخت تابگویدکه هنوزپرازاحساس خداست
ماه من غصه چرا؟
تو مراداری ومن شب وروزآرزویم همه خوشبختی توست
ماه من دل به یاس دادن وازغم هاسخن گفتن کارآنهایی نیست که خدارادارند
ماه من غم واندوه اگرهم روزی مثل باران بارید
یدل شیشه ای ات ازلب پنجره ی عشق زمین خورد وشکست
بانگاهت به خدا چترشادی بازکن وبگوبادل خود
که خداهست خداهست
او همانی است که درتارترین لحظه ی شب راه امید نشانم می داد
او همانی است که هر لحظه دلش میخواهد همه ی زندگی ام شادی باشد
نظرات شما عزیزان:
|